قال على عليه السلام : «ما اصف من دار اوّلها عناء و اخرها فناء فى حلالها حساب و فى حرامها عقاب» .
چگونه دنيا را توصيف كنم كه آغاز آن رنج و پايانش فناء و نيستى است در حلال آن حساب و در حرام آن عذاب است. (سفينة 1 / 466)
2 - دنيا زمانش محدود و آخرت غير محدود
قال على عليه السلام : «انّ الدّنيا عيشها قصير و خيرها يسير و اقبالها خديعة و ادبارها فجيعة و لذّاتها فانية و تبعاتها باقية» .
همانا دنيا زندگى آن كوتاه و خيرش اندك و روى آوردنش نيرنگ و پشت كردنش دردناك و لذّتهايش نابود شونده و رنج و اندوه هايش باقى است . (غرر 1 / 260)
3 - دنيا دار خواب، آخرت دار بيدارى
قال السّجاد عليه السلام : «الدنيا نومة و الاخرة يقظة» .
زندگى دنيا خوابى بيش نيست و آخرت بيدارى است. (مجموعه ورام 2 / 24)
4 - دنيا دار نيرنگ، آخرت دار حقيقت
قال على عليه السلام : «دار بالبلاء محفوفة و بالغدر معروفة لا تدوم احوالها و لا تسلم نزّالها احوال مختلفة و تارات متصرّفة العيش فيها مذموم و الامان منها معدوم».
دنيا خانهاى است پوشيده از بلاها به حيله و نيرنگ شناخته شده نه حالات آن پايدار و نه مردم آن از سلامت برخوردارند، داراى تحوّلات گوناگون و دورانهاى رنگارنگ، زندگى در آن نكوهيده و امنيت در آن نابود است . (نهجالبلاغه خطبه 217)
5 - دنيا دار گذر، آخرت دار جاويد
قال على عليه السلام : «الدّنيا دار ممرّ لا دار مقرّ و الناس فيها رجلان رجل باع فيها نفسه فاوبقها و رجل ابتاع نفسه فاعتقها» .
دنيا خانه مرور و گذر است و خانه پايدار نيست و مردم در آن دو دستهاند يكى آنكه خود را فروخت و به تباهى كشاند و ديگرى آنكه خود را خريد و آزاد كرد . (نهجالبلاغه)
اشاره
قال على عليه السلام : «ايّها النّاس اما ترون الى اهل الدّنيا يمسون و يصبحون على اموال شتّى فبين صريع يتلوّى و بين عائد و معود و آخر بنفسه يجود و آخر لا يرجى و آخر مسجّى و طالب الدّنيا و الموت يطلبه و غافل ليسى بمغفول و على اثر الماضى يصير الباقى» .
اى مردم به دنيادوستان نمىنگريد صبح و شامشان بر حالات مختلف و گوناگون است يكى بيمار است و بر زمين افتاده و پهلو به پهلو مىشود، يكى به عيادت بيمار مىرود ديگرى در حال جان دادن است يكى اميدى به بقاء او نمانده و آن ديگرى جان داده و آماده دفن شده، يكى خواهان دنيا و مرگ او را مىطلبد ديگرى خود غافل و بى خبر است ولى خدا از او غافل نيست و باقى مانده بر اثر گذشته مىرود . (بحار 74 / 377)